آیه 159 سوره انعام

از دانشنامه‌ی اسلامی

إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ ۚ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ

[6–159] (مشاهده آیه در سوره)


<<158 آیه 159 سوره انعام 160>>
سوره :سوره انعام (6)
جزء :8
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

آنان که دین را پراکنده نمودند و (در آن) فرقه فرقه شدند (چشم از آنها بپوش) چنین کسان به کار تو نیایند، (و از دست آنها غمگین مباش که مجازات) کار آنها با خداست و بعد از این به آنچه می‌کردند آگاهشان می‌گرداند.

مسلماً کسانی که دینشان را بخش بخش کردند، وگروه گروه شدند، تو را هیچ پیوندی با آنان نیست، کار آنان فقط با خداست، سپس به اعمالی که همواره انجام می دادند، آگاهشان می کند.

كسانى كه دين خود را پراكنده ساختند و فرقه فرقه شدند، تو هيچ گونه مسؤول ايشان نيستى، كارشان فقط با خداست. آنگاه به آنچه انجام مى‌دادند آگاهشان خواهد كرد.

تو را با آنها كه دين خويش فرقه‌فرقه كردند و دسته‌دسته شدند، كارى نيست. كار آنها با خداست. و خدا آنان را به كارهايى كه مى‌كردند آگاه مى‌سازد.

کسانی که آیین خود را پراکنده ساختند، و به دسته‌های گوناگون (و مذاهب مختلف) تقسیم شدند، تو هیچ گونه رابطه‌ای با آنها نداری! سر و کار آنها تنها با خداست؛ سپس خدا آنها را از آنچه انجام می‌دادند، با خبر می‌کند.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Indeed those who split up their religion and became sects, you will not have anything to do with them. Their matter rests only with Allah; then He will inform them concerning what they used to do.

Surely they who divided their religion into parts and became sects, you have no concern with them; their affair is only with Allah, then He will inform them of what they did.

Lo! As for those who sunder their religion and become schismatics, no concern at all hast thou with them. Their case will go to Allah, Who then will tell them what they used to do.

As for those who divide their religion and break up into sects, thou hast no part in them in the least: their affair is with Allah: He will in the end tell them the truth of all that they did.

معانی کلمات آیه

فرقوا: تفريق: پراكنده كردن. مراد از آن در اينجا اختلاف كردن است.

شيعا: (بر وزن عنب) فرقه ها. مفرد آن شيعه است. شياع: پيروى كردن. فرقه و گروه را از آن شيعه گويند كه از يك شخص يا مكتب پيروى مى كنند.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْ‌ءٍ إِنَّما أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَفْعَلُونَ «159»

(اى پيامبر!) تو را با كسانى كه دين خود را پراكنده ساخته و گروه گروه شدند، هيچ گونه ارتباطى نيست. (تو مسئول آنان نيستى و) سرنوشت كارشان تنها با خداست، آنگاه او آنان را به عملكردشان آگاه خواهد كرد.

نکته ها

تفرقه‌افكنى در دين، يعنى بدعت‌گذارى و تفسير دين به رأى خود كه در قرآن و حديث، شديدترين تعبيرات، درباره اين گونه كسان آمده است. به برخى از اين نمونه‌ها توجّه كنيد:

  • قرآن مى‌گويد: واى بر آنان كه با دست خود مطلبى مى‌نويسند، سپس مى‌گويند: اين از طرف خداوند است. «1»
  • على عليه السلام مى‌فرمايد: هرگاه بدعتى آيد، سنّتى مى‌رود. «2» و يكى از وظايف انبيا و علما، بدعت‌زدايى و جلوگيرى از تحريف‌هاست. «3»
  • در روايات آمده است: توبه‌ى صاحب بدعت، پذيرفته نمى‌شود. «4»
  • كسى‌كه به بدعتگذار احترام گذارد يا لبخندى بزند، در فروپاشى دين گام برداشته است.
  • رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هرگاه در ميان امّتم اختلاف شد، هر كس طبق سنّت و گفته من عمل كند و سراغ راه و روش ديگران نرود، پاداش صد شهيد خواهد داشت. «5»
  • در قرآن، بارها از يهود، به خاطر تحريف‌هايى كه علمايشان در دين پديد آوردند انتقاد شده است. درباره حضرت موسى عليه السلام هم مى‌خوانيم: وقتى از كوه طور برگشت و انحراف و گوساله‌پرستى قوم خود را ديد، از فرط ناراحتى الواح تورات را بر زمين افكند و ريش برادرش را كه جانشين او بود گرفت و گفت: چرا امّتم منحرف شدند؟ هارون در پاسخ گفت: ترسيدم‌

«1». بقره، 79.

«2». بحار، ج 2، ص 264.

«3». الحياة، ج 2، ص 344.

«4». بحار، ج 72، ص 216.

«5». بحار، ج 2، ص 262.

جلد 2 - صفحه 592

اگر براى جلوگيرى از انحرافشان شدّت عمل به خرج دهم، مردم متفرّق شوند و تو بگويى چرا مردم فرقه فرقه شدند (تفرقه‌اى كه با بازگشت تو هم قابل اصلاح نباشد).

اين آيات و روايات، مسئوليّت سنگين دين شناسان را در حفظ اصالت مكتب و مقابله با انحرافات فكرى، در عين حفظ وحدت اجتماعى امّت، بيان مى‌كند.

پیام ها

1- ميان معارف دينى تفاوتى نيست، بايد به همه ايمان داشت و عمل كرد، نه فقط بعضى. «إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ»

2- از عوامل تفرقه و جدايى، تغيير و تحريف در مكتب است. «إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً»

3- با آنان كه مجموعه‌ى مكتب اسلام را قبول ندارند، نبايد همكارى كرد آنان از امّت محمّد محسوب نخواهند شد. «لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْ‌ءٍ» آنان مورد تهديد خداوند هستند. «إِنَّما أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْ‌ءٍ إِنَّما أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَفْعَلُونَ (159)

و نيز در تهديد و وعيد مى‌فرمايد:

إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ‌: بدرستى كه آن كسانى كه تفريق نمودند دين خود را كه به بعضى انبيا كافر شدند. عياشى‌ «1» از حضرت صادق عليه السّلام روايت كند كه امير المؤمنين «فارقوا» قرائت مى‌فرمود قال فارق و اللّه القوم اى باينوا، يعنى جدائى انداختند وَ كانُوا شِيَعاً: و گشتند فرقه فرقه، هر فرقه پيروى امامى كردند.

قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله‌ «2»: افترقت اليهود على احدى و سبعين فرقة كلّها فى الهاوية الّا واحدة و افترقت النّصارى على اثنين و سبعين فرقة كلّها فى الهاوية الّا واحدة و يتفرّق امّتى على ثلث و سبعين فرقة كلّها في الهاوية الّا واحدة. فرمود رسول محترم: متفرق شدند يهود بر هفتاد و يك فرقه. تمام در هاويه‌اند الّا يك فرقه. و تفرقه شدند نصارى بر هفتاد و دو فرقه، تمام در هاويه باشند الّا يك فرقه. و متفرق شوند امت من بر هفتاد و سه فرقه، تمام در هاويه‌اند الا يك فرقه.

در مجمع- حضرت باقر عليه السّلام فرمود: گروه متفرقه ايشانند اهل‌

«1» تفسير عياشى، جلد اوّل، صفحه 385، حديث 131.

«2» خصال صدوق، صفحه 584، حديث 10 و 11 (با مضمون مشابه)

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 417

ضلالت، و اصحاب شبهات و بدعتها از اين امت. «1» و على بن ابراهيم- فرمايد: مفارقت نمودند امير المؤمنين عليه السّلام را و گرديدند احزاب. و حضرت صادق در اين آيه فرمايد: مفارقت كردند قوم، و اللّه دينشان را. «2» و در حديث نبوى است زود است تفرقه شوند امت بر هفتاد و سه فرقه تمام در آتشند الا يك فرقه و آنها كسانيند كه متابعت كنند وصىّ من على عليه السّلام را.

لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْ‌ءٍ: نيستى تو از ايشان در چيزى يعنى تو از ايشان نيستى و آنها امت تو نيستند. و مباعدت تامه است بين تو و مذاهب فاسده ايشان، يا نيستى از عقاب آنها در چيزى، و گويند اين نهى است از تعرض به قتال، يعنى تو را وقت محاربه با آنها نيست. بنابر اين حكم به آية السيف منسوخ است. در مجمع- مفسران را چند قول است: 1- مراد كفار و مشركين «لست من قتالهم فى شى‌ء» كه منسوخ باشد 2- يهود و نصارى كه تكفير يكديگرند «لست من مخالطتهم فى شى‌ء» 3- مراد اهل بدعت و ضلالت و شبهات اين امتند چنانچه به حديث مرفوع از حضرت باقر عليه السّلام مروى است. «3» و به هر تقدير فرمايد: إِنَّما أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ‌: اينست و جز اين نيست كار ايشان با خدا و او است متولى مر جزا و سزاى ايشان از ثواب و عقاب، يا توفيق و خذلان يا انتظار استيصال آنها ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَفْعَلُونَ‌: پس اعلام فرمايد ايشان را روز قيامت به آنچه هستند كه بجا مى‌آورند از ضلال و اغواء و تفرق دين.

زاذان روايت كرده كه: روزى نزد امير المؤمنين عليه السّلام نشسته بودم.

ناگاه رأس الجالوت و جاثليق را به عنف و استخفاف مى‌آوردند. حضرت فرمود:

مدارا كنيد. پس حضور حضرت ايستادند. حضرت به رأس الجالوت نظر، و فرمود: مى‌دانى امت موسى بعد از او چند فرقه شدند؟ گفت ندانم، نظر در كتاب كنم و گويم، فرمود اگر كتاب سوخته يا دزديده شود در كجا نگرى؟ پس‌

«1» مجمع البيان، ج 2 ص 389.

«2» تفسير قمىّ، جلد اوّل، صفحه 222.

«3» مجمع البيان، ج 2 ص 389.

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 418

رو به جانب جاثليق و فرمود: مى‌دانى نصارى بعد از عيسى عليه السّلام چند فرقه شدند؟ گفت: چهل و چهار فرقه. فرمود: دروغ مى‌گوئى، قسم به خدا من داناترم به تورات از او و به انجيل از تو. امت موسى هفتاد و يك فرقه شدند، يك ناجى ما بقى هالكند. و در حق ناجين فرمود «وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‌ أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» «1» و امت عيسى هفتاد و سه فرقه، يكى ناجى و باقى هالك. و در باره ايشان فرمود «وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ»- الخ‌ «2» و امت حضرت مصطفى صلى اللّه عليه و آله هفتاد و سه فرقه، يكى ناجى باقى هالك و در حق ناجين فرمود «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» «3» پس فرمود اى زادان، دانى در حق من چند فرقه شوند؟ گفتم يا امير المؤمنين عليه السّلام در حق تو اختلاف كنند؟!! فرمود بلى به دوازده فرقه شوند، يكى ناجى و باقى هالك، و تو از ناجيان باشى يا ابا عمرو، و حضرت رسالت صلى اللّه عليه و آله بدين اشاره فرمود كه: الحقّ مع علىّ و علىّ مع الحقّ يدور معه حيث دار. «4»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْ‌ءٍ إِنَّما أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَفْعَلُونَ (159)

ترجمه‌

بدرستيكه آنانكه متفرق ساختند دينشان را و بودند گروه گروه نيستى تو از ايشان در چيزى جز اين نيست كه حكمشان با خدا است پس آگاه كند آنها را بآنچه بودند كه بجا مى‌آوردند.

تفسير

دين حق در دنيا يكى است كه اصول آن توحيد و عدل و نبوت و امامت و

جلد 2 صفحه 403

معاد است و كسانيكه تفرقه انداختند بين اين اصول يعنى معترف شدند ببعضى و منكر شدند بعضى را و فرقه فرقه شدند و هر فرقه متابعت نمودند از امامى نبايد پيغمبر (ص) در هيچ يك از عقائد باطله آنها با آنها موافقت و مرافقت نمايد بلكه بايد خود را از آنها در هيچ موقع و مقامى نداند و از افكار و عقائد و اعمال آنها سؤال ننمايد و بكلّى از آنها اعراض فرمايد و اختيارشان را بخدا واگذار كند چون حكم آنها با خدا است كه معلوم فرمايد بر آنها در دنيا و آخرت مفاسد و آثار عقائد و اعمال آنها را و بعضى فارقوا قرائت نموده‌اند يعنى مفارقت نمودند از دينشان و در مجمع اين قرائت را بامير المؤمنين (ع) نسبت داده است و عياشى ره اين نسبت را از امام صادق (ع) روايت نموده است و در مجمع از حضرت باقر (ع) نقل نموده كه آنها اهل ضلال و اصحاب شبهات و بدع از اين امتند و قمى ره فرموده است كه مفارقت نمودند از امير المؤمنين (ع) و گشتند احزاب مختلفه و از پيغمبر (ص) روايت شده است كه بعد از اين امّت من هفتاد و سه فرقه ميشوند كه تمام آنها در آتشند مگر يك فرقه كه متابعت نمودند وصىّ من على (ع) را خداوند توفيق متابعت بما عنايت فرمايد ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِن‌َّ الَّذِين‌َ فَرَّقُوا دِينَهُم‌ وَ كانُوا شِيَعاً لَست‌َ مِنهُم‌ فِي‌ شَي‌ءٍ إِنَّما أَمرُهُم‌ إِلَي‌ اللّه‌ِ ثُم‌َّ يُنَبِّئُهُم‌ بِما كانُوا يَفعَلُون‌َ (159)

محققا كساني‌ ‌که‌ متفرق‌ شدند ‌در‌ دين‌ و دسته‌هاي‌ مختلف‌ بودند ‌شما‌ ‌که‌ شخص‌ پيغمبر هستي‌ نيستي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌در‌ ‌هر‌ قسمتي‌ امر ‌آنها‌ منحصرا ‌با‌ ‌خدا‌ ‌است‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ آگاه‌ ميكند ‌آنها‌ ‌را‌ بآنچه‌ ‌که‌ بودند عمل‌ ميكردند.

إِن‌َّ الَّذِين‌َ فَرَّقُوا دِينَهُم‌ اشاره‌ ‌به‌ اينكه‌ ‌در‌ يك‌ دين‌ مشترك‌ هستند اما ‌در‌ خصوصيات‌ دين‌ متفرق‌ شدند مثل‌ قوم‌ موسي‌ ‌که‌ هفتاد فرقه‌ شدند و قوم‌ عيسي‌ ‌که‌

«1» و اما اخبار وارده‌ ‌در‌ تفسير آيات‌ ربّك‌ بظهور حضرت‌ بقية اللّه‌ (عج‌) ‌ يا ‌ بظهور آثار قيامت‌ ‌ يا ‌ برفع‌ حجت‌ قبل‌ ‌از‌ قيامت‌ بچهل‌ روز ‌ يا ‌ بظهور ائمه‌ ‌عليهم‌ السّلام‌ و امثال‌ اينها و همچنين‌ تفسير آمنت‌ ‌من‌ قبل‌ بزمان‌ ميثاق‌ و اقرار بتوحيد و انبياء و ائمه‌ ‌بر‌ فرض‌ صحت‌ سند ‌از‌ باب‌ تأويل‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌لا‌ يعلمها الّا اللّه‌ و الراسخون‌ ‌في‌ العلم‌ مربوط بتفسير نيست‌ باطن‌ قرآن‌ ‌است‌، ‌منه‌ غفر ‌له‌.

جلد 7 - صفحه 256

هفتاد و يك‌ فرقه‌ و قوم‌ ‌محمّد‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌که‌ هفتاد دو فرقه‌ فرق‌ اسلاميه‌ چه‌ فرق‌ اهل‌ تسنن‌ ‌که‌ چه‌ اندازه‌ مختلف‌ هستند و چه‌ فرق‌ شيعه‌ چهار امامي‌ حنفي‌، زيديه‌ واقفيه‌، اسماعيليه‌ و غيرها و چه‌ شيعه‌ اثني‌ عشريه‌ صوفيه‌، شيخيه‌، مفوضه‌، غلات‌ و ‌غير‌ اينها ‌که‌ فقط ميان‌ اينها يك‌ فرقه‌ ناجيه‌ و بقيه‌ هالكه‌.

وَ كانُوا شِيَعاً شيعه‌ ‌از‌ مشايعت‌ ‌است‌ ‌يعني‌ متابعت‌ ‌هر‌ دسته‌ يك‌ رئيس‌ دارند ‌که‌ تابع‌ ‌او‌ هستند لَست‌َ مِنهُم‌ فِي‌ شَي‌ءٍ تو نبايد متابعت‌ ‌آنها‌ كني‌ ‌آنها‌ بايد بكلمه‌ واحده‌ تابع‌ تو باشند و بدستور تو رفتار كنند و مخالفت‌ نكنند إِنَّما أَمرُهُم‌ إِلَي‌ اللّه‌ِ ‌که‌ فرداي‌ قيامت‌ حق‌ ‌را‌ ‌از‌ باطل‌ جدا ميكند وَ امتازُوا اليَوم‌َ أَيُّهَا المُجرِمُون‌َ يس‌ ‌آيه‌ 59 فَرِيق‌ٌ فِي‌ الجَنَّةِ وَ فَرِيق‌ٌ فِي‌ السَّعِيرِ شوري‌ ‌آيه‌ 5.

ثُم‌َّ يُنَبِّئُهُم‌ بِما كانُوا يَفعَلُون‌َ ‌هر‌ كسي‌ ‌را‌ جزاء ميدهد

(‌ان‌ خيرا فخير و ‌ان‌ شرّا فشرّ)

حديث‌ نبوي‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ فَمَن‌ يَعمَل‌ مِثقال‌َ ذَرَّةٍ خَيراً يَرَه‌ُ وَ مَن‌ يَعمَل‌ مِثقال‌َ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه‌ُ زلزال‌ ‌آيه‌ 7 و 8.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 159)

بیگانگی از نفاق افکنان

در تعقیب دستورات دهگانه ای که در آیات قبل گذشت و در آخر آن فرمان به پیروی از «صراط مستقیم خدا» و مبارزه با هر گونه نفاق و اختلاف داده شده بود، این آیه در حقیقت تأکید و تفسیری روی همین مطلب است. نخست می فرماید: «آنها که آیین و مذهب خود را پراکنده کردند

و به دسته های مختلف تقسیم شدند، در هیچ چیز با آنها ارتباط نداری و آنها نیز هیچ گونه ارتباطی با مکتب تو ندارند» (إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُم وَ کانُوا شِیعاً لَستَ مِنهُم فِی شَیءٍ).

زیرا مکتب تو، مکتب توحید و صراط مستقیم است و صراط مستقیم و راه راست همواره یکی بیش نیست.

سپس به عنوان تهدید و توبیخ این گونه افراد تفرقه انداز، می گوید: «کار اینها واگذار به خداست، و آنها را از اعمالشان آگاه خواهد ساخت» (إِنَّما أَمرُهُم إِلَی اللّهِ ثُمَّ ینَبِّئُهُم بِما کانُوا یفعَلُونَ).

قابل ذکر این که محتوای آیه یک حکم عمومی و همگانی در باره تمام افراد تفرقه انداز است، که با ایجاد انواع بدعتها، میان بندگان خدا، بذر نفاق و اختلاف می پاشند اعم از آنها که در امتهای پیشین بودند، یا آنها که در این امتند.

این آیه بار دیگر، این حقیقت را که اسلام آیین وحدت و یگانگی است و از هر گونه نفاق و تفرقه و پراکندگی بیزار است با تأکید تمام بازگو می کند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع